• صفحه اصلی
  • تاریخچه
  • مدفونین
    • ائمه اطهار (علیهم السلام)
    • صحابه پيامبر(ص)
    • وابستگان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)
    • همسران پيامبر(ص)
  • کتابشناسی
  • مقالات
  • تصاویر
  • نگاره‌ها
  • ادبیات
  • چندرسانه‌ای
    • فیلم
    • موشن‌گرافی
  • نقشه
  • درباره ما
/ جنت البقیع / مدفونین در بقیع / صحابه پيامبر(ص) / عبدالله بن امّ مكتوم
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تاريخ : 1398/10/24 | بازدید : 696
نویسنده : علی اکبر نوایی

عبدالله بن امّ مكتوم

ابن امّ‌مكتوم، صحابي صادق پيامبر(صلی الله علیه و آله)، همواره در كنار آن حضرت بود و چون آن گرامي، به مدينه هجرت كرد، ابن امّ‌مكتوم هم پس از چند روز، همراه با كاروان مهاجران، به مدينة النبي هجرت نمود.

نامش عبدالله فرزند عمرو است. او در مكه به دنيا آمد و در همان شهر زيست تا آنكه پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) رسالت يافت و مبعوث گرديد. پس از شنيدن دعوت پيامبر(صلی الله علیه و آله)، به جمع ياران آن حضرت پيوست و مسلماني برگزيد و شيفته آيات وحي شد.

هجرت به مدينه

ابن امّ‌مكتوم، صحابي صادق پيامبر(صلی الله علیه و آله)، همواره در كنار آن حضرت بود و چون آن گرامي، به مدينه هجرت كرد، ابن امّ‌مكتوم هم پس از چند روز، همراه با كاروان مهاجران، به مدينة النبي هجرت نمود و همواره صداقت و ارادتش به پيامبر(صلی الله علیه و آله) را حفظ كرد و تا پايان عمر آن حضرت و پس از رحلت ايشان، ملازم آرمان‌هايش بود.

ابن امّ مكتوم، مؤذن پيامبر(صلی الله علیه و آله)

پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) دو مؤذن داشت: مؤذني مشهور و نامدار به نام «بلال بن رباح حبشي» و عبدالله بن امّ‌مكتوم؛

ـ كَانَ لِرَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) مُؤَذِّنَانِ؛ أَحَدُهُمَا بِلاَلٌ وَ الآخَرُ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ وَ كَانَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ أَعْمَى وَ كَانَ يُؤَذِّنُ قَبْلَ الصُّبْحِ.[1]

پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) دو مؤذن داشت؛ يكي از آن دو، بلال(ابن رباح حبشي) بود و دوّمي، عبدالله بن امّ‌مكتوم كه نابينا بود وپيش از صبح(براي نماز شب) اذان مي‌گفت.

ـ وَ كَانَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ يُؤَذِّنُ قَبْلَ بِلاَل بالصُّبْحِ وَ كَانَ يُؤَذِّنُ بِلاَل بَعدَ ابْنِ أُمِّ مَكْتُومٍ.[2]

ابن امّ‌مكتوم پيش از بلال اذان مي‌گفت و بلال بعد از ابن ام‌مكتوم.

در روايتي ديگر اين‌گونه آمده است كه در ماه مبارك رمضان پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

إِذَا أَذِنَ ابنُ أُمِّ مَكتُومٍ فَكُلوا فَإنَّهُ يُؤَذِّنُ بِالَّليلِ وَ إِذَا أَذِنَ بِلاَلُ فَامسِكُوا.[3]

هرگاه ابن امّ‌مكتوم اذان گفت، بخوريد كه او در شب اذان مي‌گويد و هر گاه بلال اذان گفت امساك كرده و از خوردن باز ايستيد.

در واقع، اذان ابن امّ‌مكتوم به معناي اعلام اين نكته بوده كه مردم بدانند دارند وارد صبح مي‌شوند، مواظب باشند كه بعد از او بلال اذان خواهد گفت.

به خوبي مي‌دانيم كه شأن مؤذن در صدر اسلام، شأن والايي بوده و مقامي معنوي است كه پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) اين مقام معنوي را به افرادي مي‌دادند كه در نظر ايشان، براي اين امر، صالح و شايسته بودند و البته به معناي آن نيست كه ديگر صحابه صادق پيامبر(صلی الله علیه و آله)، اين محبوبيت و جايگاه را نداشته‌اند؛ زيرا به افراد معدودي براي گفتن اذان نياز بوده است.

امامت بر مردم در نماز جماعت

عبدالله بن امّ‌مكتوم، فردي نابينا بوده كه به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر مردم اقامه جماعت مي‌كرد؛ زيرا او هم داراي تقوا و ملكه عدالت نفساني بود و هم در نماز قرائتي زيبا داشت و از همين رو، هنگامي كه برخي از ياران پيامبر(صلی الله علیه و آله) از ايشان درباره امامت جماعت به وسيله ابن امّ‌مكتوم پرسيدند: حضرت فرمود: «يَؤُمُّكُمْ أَقْرَؤُكُم»[4]؛ «بايد با قرائت‌ترين شما بر شما امامت كند».

و آن‌گاه كه افراد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) مي‌پرسيدند: آيا مي‌شود نابينا بر مردم اقامه جماعت كند؟ مي‌فرمود: «إِمَامَةُ ابنِ أُمّ مَكتُوم فَضلٌ لَكُم»[5]؛ «امامت ابن امّ‌مكتوم فضيلتي است بر شما».

علاّمه حلّي در تذكرة الفقها اين­گونه نگاشته است:

أنّ النّبي(صلی الله علیه و آله) استخلف ابن أمّ مكتوم يؤمّ الناس و كان أعمی. قال الشعبي: غزا النّبي(صلی الله علیه و آله) ثلاث عشرة غزوة، كلّ ذلك يقدّم ابن أمّ مكتوم يصلّي بالناس.[6]

پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) ابن امّ‌مكتوم را جانشين خويش ساخت تا بر مردم اقامه جماعت كند، در حالي كه نابينا بود. شعبي از قول پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل كرده كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در سيزده غزوه ابن ام‌مكتوم را پيش انداخت تا براي مردم نماز جماعت بخواند.

قال ابن حجر: رواه جماعة من أهل العلم بالنسب والسيرة: أنّ النبي استخلف ابن أمّ مكتوم ثلاث عشر مدّة في الأبواء وبواط، و ذي العشيرة و غزوته في طلب كرز بن جابر، و غزوة السويق و غطفان و غزوة أحد و حمراء الأسد و نجران و ذات الرقاع و في خروجه في حجة الوداع و في خروجه إلی بدر... و كان النبي(صلی الله علیه و آله) يستخلفه علی المدينة، يصلّي بالناس عامّة غزواته، استخلفه علی المدينة في غزوة بني‌النضير و غزوة الخندق و في غزوة بني‌قريظة و غزوة بني‌لحيان.[7]

ابن حجر و جماعتي از اهل علم كه دانش سيره و نسب را مي‌دانستند، نقل كرده‌اند كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در سيزده غزوه ابن امّ‌مكتوم را جانشين خويش كرد؛ مانند ابواء و بواط و ذي العشيره و غزو‌ه‌اي كه پيامبر در جستجوي كرز بن جابر بود و غزوه غطفان و اُحُد، و حمراء الأسد و نجران و ذات الرقاع و نيز هنگام رفتن به حج وداع و در جنگ بدر او را براي امامت جماعت در مدينه جانشين خود كردند... و نيز پيامبر او را جانشين خويش مي‌ساخت تا در مدينه بماند و در تمام غزوه‌‌ها بر مردم امامت جماعت كند. همچنين او را در غزوه بني‌نضير، خندق، بني‌قريظه و غزوه بني‌لحيان جانشين خويش ساخت كه در مدينه بر مردم امامت جماعت كند.

درسي از زندگي ابن امّ مكتوم

در منابع تاريخي نقل شده كه روزي ابن امّ مكتوم به خانه پيامبر(صلی الله علیه و آله) رفت. زماني كه او وارد خانه شد، دو تن از همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله) در نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) بودند. آنها پوشش و حجاب نگرفتند، پيامبر(صلی الله علیه و آله) به آنان دستور داد كه حجاب خود برگيرند.

آن دو گفتند: اي فرستاده خدا، او نابينا است! پيامبر(صلی الله علیه و آله) پرسيد: آيا شما هم نابينا هستيد؟

روته أمّ سلمة قالت: كنت أنا و ميمونة عند النبي(صلی الله علیه و آله) فأقبل ابن أمّ مكتوم فقال: «احتجبا عنه» فقلنا: إنّه أعمی، فقال: أ فعمياوان أنتما؟![8]

امّ سلمه روايت كرده كه من و ميمونه نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوديم و ابن امّ‌مكتوم وارد شد، پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: حجاب خود برگيريد. گفتيم: او كه نابينا است، چه نيازي به حجاب است؟ فرمود: آيا شما هم نابينا هستيد؟

در روايت ديگر آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) لهَما أُدْخُلاَ الْبَيْتَ. فَقَالَتَا إِنَّهُ أَعْمَی. فَقَالَ: إِنْ لَمْ يَرَكُمَا فَإِنَّكُمَا تَرَيَانِه.[9]

پيامبر(صلی الله علیه و آله) به ايشان(دو تن از همسرانش) فرمودند: وارد خانه شويد. آنان گفتند: ابن امّ‌مكتوم ما را نمي‌بيند. حضرت فرمودند: او شما را نمي‌بيند، شما كه او را مي‌بينيد.

از اين ماجرا، به خوبي مي‌توان فهميد كه زنان در مسأله حجاب بايد نهايت دقت را بكنند و در هر حالي، خود را از نامحرم بپوشانند.

نزول آيات سوره عبس درباره ابن امّ مكتوم

(عَبَسَ وَ تَوَلَّی * أَنْ جاءَهُ الأَعْمى * وَما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّی * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْری)(عبس: 1ـ4)

چهره درهم كشيد و روي برتافت، از اينكه نابينايي به سراغ او آمده بود! تو چه مي‌داني شايد او پاكي و تقوا پيشه كند، يا متذكّر گردد و اين تذكّر به حال او مفيد باشد!

مرحوم طبرسي نقل كرده است:

قيل نزلت الآيات في عبدالله بن أمّ مكتوم و هو عبدالله بن شريح ابن مالك بن ربيعة الفهري من بني‌عامر بن لؤي و ذلك أنّه أتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو يناجي عتبة بن ربيعة و أبا جهل بن هشام و العباس بن عبدالمطّلب و أمية بن خلف، يدعوهم إلی الله و يرجو إسلامهم فقال: يا رسول الله أقرئني و علّمني ممّا علمك الله، فجعل يناديه و يكرّر النّداء و لا يدري أنّه مشتغل مقبل علی غيره حتّی ظهرت الكراهة في وجه رسول الله(صلی الله علیه و آله) لقطعه كلامه... فنزلت الآيات، و كان رسول الله بعد ذلك يكرمه و إذا رآه، قال: مرحباً بمن عاتبني‌ فيه ربّي و يقول له: هل لك من حاجة؟ و استخلفه علی المدينة مرّتين في غزوتين.[10]

گفته شده، آيات اول سوره عبس، درباره عبدالله بن امّ‌مكتوم نازل شده است؛ در زماني كه پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با عتبه و ابوجهل بن هشام و عباس بن عبدالمطّلب و امية بن خلف، گفت‌وگو مي‌كرد تا آنها را ارشاد و هدايت كند و به اسلام فرا بخواند، كه در اين هنگام، عبدالله بن امّ‌مكتوم وارد شد و گفت: اي پيامبر! بخوان بر من آنچه را كه بر تو نازل شده و آموزشم ده. اين سخن را مكرر با صداي بلند مي‌گفت و نمي‌دانست كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) مشغول گفت‌وگو و ارشاد ديگران بود، كه نوعي كراهت در چهره حضرت ظاهر شد، به خاطر آنكه كلام رسول را قطع نمود. پس در اين هنگام اين آيات(آيات نخست سوره عبس) نازل شد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) بعد از اين ماجرا او را احترام مي‌كردند و هرگاه ايشان را مي‌ديدند، مي‌فرمودند: درود بركسي كه خدا درباره او به من عتاب كرد و خطاب به او(ابن امّ‌مكتوم) فرمود: اي ابن امّ‌مكتوم، آيا حاجتي داري از من بخواهي؟ و پيامبر ابن امّ‌مكتوم را بار‌ها به جاي خود بر مدينه جانشين ساختند.

برخي از مفسران نقل كرده‌اند كه كراهت در چهره حضرت رسول نبود بلكه در چهره امية بن خلف بود كه نابينايي وارد شد و...

البته منظور ما اين نيست كه كراهت در چهره چه كسي ظاهر شده، مراد آن است كه آن فرد يا پيامبر(صلی الله علیه و آله) مورد عتاب قرار گرفته؛ زيرا ابن امّ مكتوم زمينه پذيرش و هدايت داشته؛ چنان‌که بعداً هم اين نكته نمودار شد و لذا پيامبر او را مورد تكريم و احترام
قرار داد.

نابينايي، معلّم قرآن

ابن امّ‌مكتوم، حافظه‌اي قوي و سرشار داشت. با اينكه چشمانش نمي‌ديد، قرآن را حفظ بود و به افراد ديگر مي‌آموخت و پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هم به ابن امّ‌مكتوم دستور دادند كه او قرآن را به ديگران بياموزد.

بخاري به اسناد خود از ابن اسحاق از براء بن معرور آورده است كه مي‌گفت: از اصحاب نبي گرامي(صلی الله علیه و آله) نخستين كساني كه در مدينه بر ما وارد شدند، مصعب بن عمير و عبدالله بن امّ‌مكتوم بودند كه قرآن كريم را به ما مي‌آموختند و ما هم به سخنان آنها گوش فرا مي‌داديم و قرآن را از آن دو فرا گرفتيم.[11]

بدرود زندگي

ابن امّ‌مكتوم، بعد از رحلت نبي گرامي(صلی الله علیه و آله) تا سال 23 ق. در قيد حيات بود. تاريخ، از زندگي او پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل چنداني ندارد، جز اينكه در نقل‌ها وارد شده كه او در جنگ قادسيه هم حضور داشت و اذان مي‌گفت و قرآن تلاوت مي‌كرد.

و قد غزا ابن أمّ مكتوم، و كان يمسك الرآية في بعض حروب القادسية.[12]

ابن ام‌مكتوم در جنگ‌ها وغزوات حضور داشت و پرچم را در بعضي از جنگ‌‌هاي قادسيه به دست مي‌گرفت.

در هر حال، ابن امّ‌مكتوم، تا سال ٢٣ ه‍ .ق در قيد حيات بود و خدمات فراواني را به اسلام كرد.

او در زمان خلافت عمر، زندگي را بدرود گفت و در جوار حق آرميد؛ «صَلَّی عَلَيهِ عُمَرُ بنُ الخَطّابُ وَ دُفِنَ بِالبَقِيعِ»[13]؛ «عمر بن خطاب بر جنازه‌اش نماز گزارد و در بقيع مدفون گرديد».

نكته قابل يادآوري اين است كه فردي نابينا اين همه محبوبيت مي‌يابد. معلّم قرآن و نيز جانشين پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مدينه در غياب او مي‌شود و در نماز، امام مردم مي‌شود و هرگز راه انحراف نمي‌رود و پيامبر(صلی الله علیه و آله) به او فوق‌العاده احترام مي‌گذارد.


[1]. بحار الأنوار، ج٨٠، ص ١١١.

[2]. كشف اللثام، بهاء الدين محمد بن حسن بن محمد اصفهاني، معروف به فاضل هندي، منشورات مكتبة المرعشي، ١۴٠۵ ه‍ .ق، ج ١، ص ٢٠٧.

[3]. الحدائق الناضرة، ج٧، ص ٣٣٨.

[4]. الحدائق الناضرة، ج۴، ص ٢١٩.

[5]. همان، ج۴، ص ٢٢٠.

[6]. الطبقات الکبري، ج4، ص205.

[7]. الاصابة، ج4، ص495.

[8]. الطبقات الکبري، ج8، ص176.

[9]. تاريخ بغداد، ج8، ص334.

[10]. بحارالانوار، ج١٧، ص ٧٨.

[11]. كشف الفهارس، سيد محمدباقر حجتي، انتشارات سروش، ١٣٧٠ه‍ .‌ش، ص ١٣٢.

[12]. تفسير الثعالبي، عبدالرحمان بن محمد بن مخلوف الثعالبي، ج۵، بيروت، داراحياء التراث العربي، ١٩٩٧ م، ص ٢۵۴.

[13]. الطبقات الكبري، ج٣، ص ٢١۴.

مـنـبـع: آرمیدگان در بقیع، نوشته علی اکبر نوایی، تهیه شده در پژوهشکده حج و زیارت، نشر مشعر، ۱۳۹۵.
علی اکبر نوایی
مـنـبـع:
تــــازه هــــا
  • جبير بن مُطعِم
  • ابوعبس، عبدالرحمان
  • عبدالله بن امّ مكتوم
  • قيس بن عاصم مِنقَري
  • عبدالله بن عتيك
  • حكيم بن حِزام
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • سمرة بن جندب
  • سعيد بن زيد
  • سعد بن معاذ
  • عبدالرحمان بن عوف
  • عبدالله بن سلام
  • سلمة بن اکوع
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: hajj.ziyarat@gmail.com
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • پژوهشکده حج و زیارت
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • هیئت علمی و کارشناسان
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • اطلاعیه و فراخوان ها
  • نقشه سایت

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • بقیع
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • لیست همه پیوندها