مغيرة بن شعبة بن ابيعامر بن مسعود ثقفي(ابوعيسي يا ابوعبدالله)، در شهر طائف به دنيا آمد. او پسر برادر عروة بن مسعود ثقفي، ديگر صحابي پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود. در سال پنجم هجرت، آيين مسلماني برگزيد.
به دليل اينكه تزوير و مكر، جزو سرشت و ذات مغيره بوده، طبق نقلهاي مورّخان، مسلمانشدنش هم واقعي نبوده است؛ زيرا در سفري كه با گروهي از قبيله بنيثقيف به مصر، نزد مقوقس داشتند، با خود هدايايي ميبرند و مقوقس هم به آنان هدايايي ميدهد. هدايا فراوان بوده و مغيره كه در آن جمع، از همه فروتر بوده، از سرِ مكر، دستمالي بر سر ميبندد و خود را به مريضي ميزند. آنها كه شراب همراه داشتند و ميخواستند بياشامند، به مغيره تعارف كردند اما او عذر آورد و گفت: سردرد دارم، نميتوانم بياشامم، معذورم داريد. در عوض، من جامهاي شما را پر از شراب ميكنم. آنان پذيرفتند و مغيره از سر مكر، به آنها شراب فراوان خوراند تا آنجاكه بيهوش افتادند! اينجا بود كه همه را كشت و هدايا را صاحب شد و از ترس قبيله بنيثقيف، به طائف نرفت و راهي مدينه شد و نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) رفت. پيامبركه از ماجراي وي آگاه بود، او را نكوهش كرده، اسلامش را پذيرفت. بنابراين، مسلمانياش از سر مكر و تزوير بود و حقيقت نداشت.[1]
كارنامه مغيره با مسلماني او سازگار نيست. در منابع تاريخي، ميتوان فرازهاي ذيل را در كارنامه نادرخشانش ديد:
١ . اسلام آوردنش به خاطر ترس از قبيله بنيثقيف و به طمع حضور در نظام سياسي ـ اجتماعي آن روز، در كنار پيامبر(صلی الله علیه و آله) .
٢ . همگامي با جناح سياسي مخالف در سقيفه.
٣ . همگامي فعّال با تغييردهندگان مسير خلافت، از علي(علیه السلام) به خليفه اول.
۴ . شركت در هجوم به خانه فاطمه زهرا ، دخت گرامي پيامبر(صلی الله علیه و آله).
۵ . گرفتن رشوه، با حرص و طمع.
۶ . مخالفت با علي(علیه السلام) و فرزندان پاكش، به شكل گسترده.
٧ . طرّاحي براي خلافت يزيد و سعايت گسترده در اين ماجرا.
٨ . هموار كردن راه براي تداوم آزار به خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام).
٩ . سرپيچي از شركت در جيش اسامه و... .
توضيح برخي موارد پيشگفته:
به دلايل بسيار، پيامبر(صلی الله علیه و آله) علي(علیه السلام) را به عنوان خليفه و جانشين خود مشخص كرده بود و از اين تصميم حضرت، ميتوان برداشت كرد كه تنها او صلاحيت بر اين كار را داشته است.
مغيرة بن شعبه، جلو خانه پيامبر(صلی الله علیه و آله)، خليفه اول و دوم را ديد و از آنان پرسيد: از چه رو اينجا نشستهايد؟ گفتند: منتظريم اين مرد(علي بن ابيطالب) بيرون بيايد تا با او بيعت كنيم. مغيره گفت: ميخواهيد اين خاندان را بر مردم مسلّط كنيد تا آنها را بدوشند!؟ خلافت را در قريش توسعه دهيد تا بعداً نيز ادامه يابد. به پيشنهاد او، آنان بر اين تصميم مصمّم شدند و به سقيفه رفتند و پيش آمد آنچه نبايد... .[2]
مغيرة بن شعبه، با حملهكنندگان به خانه علي و فاطمه همراه شد. آنان به خانه فاطمه هجوم بردند و مغيره با لگد در خانه را شكست كه به پهلوي آن حضرت خورد.
امام حسن مجتبي(علیه السلام)، خطاب به مغيره ميفرمايد: «أَنْتَ ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله)حَتَّى أَدْمَيْتَهَا»[3]؛ «تو بر پيكر فاطمه ضربتي وارد كردي و با آن ضربه بيهوشش ساختي».
در تاريخ، از نام مهاجمان به خانه فاطمه ياد شده و عبدالزهرا مهدي، در كتاب «الهجوم علي بيت فاطمه»، از اين افراد نام ميبرد: «... ٢ . خالدبن وليد ٣ . قنفذ ۴ . عبدالرحمان بن عوف ۵ . سلمة بن سلامه ۶ . مغيرة بن شعبة و...».[4]
نوشتهاند كه مهاجمان ٢٢ نفر بودهاند و مغيره شكننده در بود.
او در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مدتي نسبتاً طولاني، حاكم شهرهاي بصره و كوفه بوده و در اين مدت، اعمالي مرتكب شد كه از مهمترين نقاط تاريك زندگياش محسوب ميشود.
ثقفيان و ديگر اعراب، او را به مكاري و توطئهگري ميشناختند. ظاهر آن است كه وي، نقشي ويژه در كشتن مخالفان خليفه دوم و مخالفان بنياميه داشته است. فرزندخواندگان حارث در تلاشي كه براي انتقام از مغيره انجام دادند، مدركي به دست آورده و آن را در ازاي كشتن عقبه، حارث و افرادي از قبيله بنيثقيف افشا كردند و درصدد برآمدند وي را به قتل رسانند. فرزندخواندگان حارث متوجه شدند كه نافع، نفيع، زياد و شبل بن معبد در بصره، مغيره را با امّ جميل ديدهاند. آنان اين خبر را ميان مردم انتشار دادند و(در بصره) از امامت مغيره براي نماز جلوگيري كردند.[5]
درحاليكه چنين خبري ميان مردم پيچيد، خليفه دوم وي را از بصره به كوفه، كه مركز استان بزرگتري بود، انتقال داد و در واقع او ترفيع درجه يافت و حتي اين سخن در ميان عرب شهرت يافت كه:
غضب الله عليك، كما غضب أميرالمؤمنين [عمر بن الخطاب] علی المغيرة، عزله عن البصـرة واستعمله علی الكوفة![6]
خداوند بر تو خشم كند، همانطور كه عمر بر مغيره خشم كرد. او را از بصره عزل و به كوفه فرستاد و حكومتش داد!
از كارهايي كه مغيره مرتكب شد، طرح و جا انداختن موضوع ولايتعهدي يزيد بود و در واقع اين كار، با طرّاحي و نقشهريزي مغيره انجام شد. مورخان نوشتهاند كه معاويه ميخواست او را از حكومت كوفه عزل كند و سعيد بن عاص را به جايش بگمارد، مغيره كه چنين ديد، نزد يزيد رفته، گفت: چرا معاويه به فكر تو نيست و تو را جانشين خودش معرفي نميكند؟! يزيد با شنيدن اين موضوع تحريك شد و به پدرش معاويه پيشنهاد داد و در ضمن گوشزد كرد كه مغيره توان عملي ساختن اين كار را دارد. با شناختي كه معاويه از گذشته و كارنامه يزيد داشت و از سويي با امام حسن مجتبي(علیه السلام) شرط كرده بود كه كسي را به جانشيني خود تعيين نكند، فكر ميكرد مردم اين موضوع را نميپذيرند و اين كار نشدني است، ليكن با پيشنهاد مغيره اميدوار گرديد و بار ديگر حكومت كوفه را كه از حساسترين مراكز اسلامي بود، به او واگذار كرد و فرمان داد كه مقدمات اين كار را در كوفه فراهم كند و از مردم آن سامان براي يزيد بيعت بگيرد.[7]
در سال چهل و نهم هجرت، در كوفه طاعون آمد و جمعي فراوان به آن مرض مردند. مغيره كه استاندار كوفه بود، براي حفظ جان خويش به قصد مدينه، از كوفه بيرون رفت، غافل از اين كه گرفتار طاعون شده بود! او با خواري تمام چشم از جهان بست و در گورستان بقيع به خاك سپرده شد.
البته درباره محل دفن و مرگ او اختلافي در تاريخ وجود دارد؛ برخي مرگ او را در همان كوفه دانستهاند اما نويسندگاني مانند صاحبان استيعاب، الكامل و قاموس نوشتهاند كه مرگ او در مدينه بوده است.[8]
[1]. طبقات الكبري، ج۴، ص ٢۴.
[2]. پيغمبر و ياران، ج۵، ص ٢٧٢.
[3]. الهجوم علي بيت فاطمة، عبد الزهرا مهدي، ١۴٢١ ه .ق. بيجا، ص ١١٨.
[4]. همان.
[5]. زندگي ابابكر و بستگانش، الشيخ نجاح الطائي، ١٣٨٠ ه .ش. بيجا، ص ٩٣ به نقل از طبقات ابن سعد.
[6]. مختصر تاريخ دمشق، ج٧، ص ٣٨٢.
[7]. تاريخ طبري، ج4، ص ٨۶.
[8]. ر.ك: قاموس الرجال و الاستيعاب.