سَعد(مالِك) بن أَبِيوَقّاص بْن أُهَيْب بْن عَبْدِ مَنَاف، از طايفه قريش و قبيله بنيزهره است.
سعد بن ابيوقاص، از اسلام آورندگان نخستين است كه در مكه و تحتالشجره، به پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) ايمان آورد.
وَ هَذَا سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقّاصٍ مِن جُملَةِ السَّابِقِينَ وَ المُبَايِعِينَ تَحتَ الشَّجَرَةِ.[1]
سعد بن ابيوقاص از پيشگامان به اسلام و بيعتكنندگان تحت شجره به پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) است.
پس از هجرت پيامبر(صلی الله علیه و آله) به مدينه، سعد نيز هجرت كرد و به مدينه آمد. او با اينكه از امراي عرب بود، ليكن هرآنچه در مكه داشت وانهاد و هجرت به مدينه را برگزيد.
سعد در بيشتر غزوات همراه پيامبر(صلی الله علیه و آله) بود و به فارِس عرب شهرت داشت. فردي دلير، نترس و شجاع بود. او در اُحُد حاضر بود و نيز در نبرد بدر اسير گرفت و به حضور پيامبر(صلی الله علیه و آله) آورد.
أنّ سَعْدَ بْنَ أَبِيوَقَّاص وَ عَبْدُاللهِ بْنَ مَسْعُودٍ وَ عَمَّارَ بْنَ يَاسِر رضى الله عنهم اشترکوُا فِيمَا يَغنِمُونَهُ، يَومَ بَدرٍ فَغَنِمَ سَعدٌ بَعيرَينِ و قيل بَل اَسَرَ اَسيرُين.[2]
سعد بن ابي وقاص و عبدالله بن مسعود و عمار بن ياسر در جمع آوري غنيمت شركت داشتند و سعد دو اسير را خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) آورد.
منابع تاريخي گواهي ميدهند كه او در خيبر و احزاب و حُنين و همه مراسم و حَجّةالوداع و فتح مكه حضور داشته و افتخارات فراواني نصيبش گرديده است.
او احاديث بسياري را از پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) روايت كرده است. در سلسله راويان احاديث اهل سنت بوده و رواياتي به ايشان منسوب است. البته برخي از كتب شيعه نيز از سلسله راويان پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) دانستهاند.
محييالدين نووي روايات فراواني را از ابن ابيوقاص نقل كرده و او را مصدر روايات بخاري و مسلم دانسته است؛ مثلاً آورده است:
عَن سَعْدِ بنِ أَبِيوَقّاصٍ وَ عَمّارِ بْنِ يَاسِر و... وَ جَابِرِ بْنِ سَمُرَة... وَ حَدِيث سَعْدُ بْنُ أَبِيوَقّاصٍ، رَوَاهُ مُسلِم وَ البَزّارُ وَ الدَّارقُطنِي و ابنُ حِبّان... .[3]
از سعد بن ابي وقاص و عمار ياسر و... و جابر بن سمره... و حديث سعد بن ابيوقاص و... روايت كرده آن را مسلم و بزار و الدارقطني و ابن حبان... .
در هر حال، به دليل همراهي فراوان با پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) مسموعات و مشاهدات فراواني داشته كه آنها را نقل كرده است.
اهل سنت، احكام جنائز را از او فراوان آوردهاند. ناگفته نماند كه برخي در اصل مسأله تشكيك كرده و گفتهاند كه از او روايات فراوان نقل نشده و اين، كتب اهل سنت است كه روايات فراوان به او نسبت دادهاند. ابن حجر، اين تشكيك را مطرح نموده، ميگويد: روايات اندكي از او نقل شده است.
حدث سائب بن يزيد، صحبت سعد بن أبيوقاص كذا و كذا سنة فلم أسمعه و حدث عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلّا حديثاً واحداً.[4]
سائب بن يزيد گفته، سالي را با سعد بن ابيوقاص بودم، در مدت اين يك سال، او از پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) يك حديث روايت كرد.
ابن حجر، همين نكته را دليل شمرده است كه روايات فراوان نبوده، بلكه اندك بوده است.
در عين حال، افراد ديگري چون ابن قدامه، در كتاب مغني مدعي است كه سعد بن ابيوقّاص جزو روات كثيرالروايه است.[5]
سعد در نقلهاي خود گواهي داده است كه علي(علیه السلام)، نخستين ايمانآورنده به پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ميان مردان است:
شهد سعد بن أبيوقّاص الصحابي، بأن عليّاً أوّل المسلمين إيماناً.[6]
سعد بن ابيوقاص شهادت داده كه از مسلمانان، علي(علیه السلام) نخستين كسي است كه ايمان آورد.
عن السّدي قال: سمعتُ سعد بن أبيوقاص يقول: علي(علیه السلام) أوّل المسلمين سلماً.[7]
از سدي نقل شده كه گفت: شنيدم از سعد بن ابيوقاص كه ميگويد: علي(علیه السلام) اوّلين كسي است كه اسلام آورد.
همچنين سعد در سلسه روات حديث غدير قرار دارد: «رَوَی سَعد قِصَّةَ غَدِيرِ خُم».[8]
همچنين محمد بن سليمان كوفي، حديث منزلت را از قول سعد نقل كرده است:
عَنْ سَعْدِ بْنِ أبِيوَقّاصٍ إِنَّ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله) خَلَّفَ عَلِيّاً فِي أَهْلِهِ، ثُمَّ لَحِقَ بِهِ، فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِي بَعْدِي.[9]
از سعد بن ابيوقاص نقل شده كه پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله)، علي را در اهل خود جانشين ساخت، سپس او را به خود چسبانيد و فرمود: اي علي، نسبت تو به من، مانند هارون است به موسي، جز اينكه بعد از من پيامبري نخواهد آمد.
محمد بن سليمان كوفي، طريق ديگري را هم از سعد بن ابيوقاص نقل كرده است:
عَن سَعدِ بنِ أبِيوَقَّاص، عَن أُمّ سَلمَة زَوجَةِ النَّبِي، إِنَّ النَّبِي قَالَ لِعَلِي أَ لاَ تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنزِلَةَ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِي بَعْدِي.[10]
از سعد بن ابيوقاص، از امّ سلمه، همسر پيامبر نقل شده كه پيامبر به علي فرمود: آيا خوشنود نميشوي كه نسبت تو به من، همانند هارون باشد به موسي؟ جز اينكه بعد از من پيامبري نخواهد آمد؟
همچنين حديث سدّ ابواب، غير باب علي را سعد بن ابيوقاص نقل كرده است.
در حديث منسوب به پيامبر(صلی الله علیه و آله)، كه در واقع اهل سنت آن را نسبت دادهاند و جزو مجعولات تاريخ بعد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، سعد بن ابيوقاص، جزو ده نفري است كه بشارت بهشت به آنها داده شده است.
محييالدين نووي، در كتاب «المجموع» آورده است: «سعد بن أبيوقّاص... هو أحد العشرة المشهود لهم بالجنّة»[11]؛ «سعدبن ابيوقاص، يكي از ده نفري استكه شهادت داده شد به آنها كه اهل بهشتاند».
محيی الدين نووي در مجلدات مجموع خود، روايات فراواني را از سعد بن ابيوقاص، از پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) نقل كرده است.
سعد در فتح قادسيه امير لشكر بوده و با رشادت تمام قادسيه را فتح كرده است. او در اين نبرد «فارِس الاسلام» لقب گرفت. پس از آن به همين لقب شهرت يافت.
اين مسأله، حديثي جالب دارد كه نقل آن به طولاني شدن نوشتار ميانجامد، لذا از آن پرهيز ميكنيم.
وي در شوراي شش نفره انتخاب خليفه، از سوي عمر بن خطاب برگزيده شد. نفسانيات حاكم بر انسان، او را هم گرفتار كرد و موجب شد كه چشمانش را بر حق ببندد. او در اين شورا جانب علي(علیه السلام) را نگرفت و عثمان را به خلافت برگزيد.
سعد بن ابيوقاص از كساني است كه از بيعت با علي(علیه السلام) تخلّف كرد و در زمره مخالفان آن حضرت قرار گرفت:
وكان سعد بن أبيوقّاص قد اعتزل عليّاً... و لم يحـضر في دومة الجندل و قال في جواب ابنه عمر بن سعد... فاحضر دومة الجندل فإنّك صاحبها غداً. فقال: مهلاً يا عمر، إنّي سمعت رسول الله ـ صلّى الله عليه ـ يقول: يكون من بعدي فتنة خير الناس فيها الخفي التقي.[12]
سعد بن ابيوقاص، از علي(علیه السلام) فاصله گرفت و در دومة الجندل(نبرد صفين) حاضر نشد، پسرش عمر بن سعد به او گفت: به دومة الجندل برو كه تو امير آن خواهي شد. پاسخ داد: سكوت كن، شنيدم كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: بعد از من فتنهاي پديد ميآيد، بهترين مردم انساني است كه خود را مخفي دارد و دوري گزيند.
آري، او با اين برداشت غلط و انحرافي، از ياري علي(علیه السلام) دست كشيد.
سعد بن ابيوقاص پسري دارد فاسد كه نامش عمر است. او حادثه كربلا را پديد آورد و قلب ذريه و آل پيامبر را آزرد و خون بهترينها را به طمع حکومت ري و دنياي فاني بر زمين ريخت.
شهر كوفه را سعد بن ابيوقاص به دستور خليفه دوم بنا نهاد. جرجي زيدان، اديب و مورخ مسيحي لبناني مينويسد:
سعد پس از فتح عراق و غلبه بر ايرانيان، در مدائن فرود آمد و چند تن را به مدينه فرستاد تا مژده فتح را به عمر برسانند. عمر فرستادگان سعد را زرد و نزار ديد و از ايشان سبب تغيير اين حالت را پرسيد. گفتند: بوي آب و هواي شهرها، رنگ ما را دگرگون كرده و عمر دستور داد سرزميني را براي اقامت مسلمانان در نظر بگيرند كه با مزاج آنان سازگار باشد. سعد زميني را در كنار فرات، در نزديكي حيره انتخاب كرد و در آغاز مانند بصره، خانهها را با ني ساخت. اما چون پس از چندي نيها آتش گرفتند با اجازه عمر، خانهها را از خشت ساختند و كوفه بنا شد. كوفه در نزد شيعه، مقامي ارجمند دارد؛ زيرا كه حضرت علي(علیه السلام) آنجا را مقر خلافت خود قرار داد و در همانجا كشته شد.[13]
مورخان و شرححالنويسان، درباره محل دفن سعد بن ابيوقاص مطلبي را نقل كردهاند كه خلاصه آن چنين است: «او در اواخر عمر خود، يكي از دوستانش را به زاويه شرقي خانه عقيل، در كنار بقيع برد و از او خواست خاكهاي سطحي زميني را كنار بزند، سپس چند عدد ميخ كه به همراه داشت، به عنوان علامت و نشانه به آنجا كوبيد و وصيت كرد جنازهاش را در آن محل به خاك بسپارند و پس از مدتيكه در قصر خود، در وادي عقيق و بيرون شهر از دنيا رفت، بدنش را به مدينه منتقل كردند و طبق وصيتش، در همان محل كه علامتگذاري شده بود دفن نمودند». [14]
ابن دهقان... فخرجنا حتّی دللتهم علی ذلك الموضع، فوجدوا الاوتاد، فحفروا له هناك و دفنوه.[15]
ابن دهقان(كه به دستور سعد بن ابيوقاص، ميخها را كوبيد) گويد: پس از مرگ سعد، مردم را به قبر او و محل انتخابي او راهنمايي كردم. ميخها را يافتند و قبرش را كنده و در همانجا دفنش نمودند.
جنازهاش را تا بقيع مشايعت كردند و مروان حكم بر جنازهاش نماز گزارد.
مقبره او در بيست متري شرقي مقبره مالك بن انس و در جهت شمال شرقي دار عقيل قرار دارد.
[1]. رسائل، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي، شيخ الطائفة، بيتا، بينا، ص ١٢٩.
[2]. الحاوي الکبير، ماوردي، ج6، ص1058.
[3]. شرح المهذب، ابو زكريا، محيي الدين بن شرف النووي، ج۶، دارالفكر، بيتا، ص ٣۵٩.
[4]. ر.ك: التلخيص الحبير، احمد بن علي بن حجر العسقلاني، ج۵، دارالفكر، بيتا، ص ٣٩۴.
[5]. المغني، ج٣، ص ٢٣۵.
[6]. مناقب اميرالمؤمنين، محمد بن السليمان الكوفي، ج١، مجمع احياء الثقافة، قم. ١۴١٢ ه .ق، ص ٢٩١.
[7]. همان.
[8]. مناقب اميرالمؤمنين، محمد بن السليمان الكوفي، ج١، مجمع احياء الثقافة، قم. ١۴١٢ه .ق، ص ٢٩١.
[9]. همان. ص ۵١٣.
[10]. همان.
[11]. شرح المهذّب، ج٣، ص ۴٠٨.
[12]. وقعة صفين، نصر بن مزاحم، مؤسسة العربية الحديثة، ١٣٨٢ه .ق، ص ۵٢٨.
[13]. تاريخ تمدن، جرجي زيدان، ج٢، امير كبير، بيتا، ص ١٨٧.
[14]. اسد الغابة، ج٢، ص ٢٩٣، «عن عبد الرحمن بن خارجة قال: أخبرني ابن دهقان قال: دعاني سعد بن أبيوقاص فخرجت معه إلی البقيع وخرج بأوتاد حتی إذا جاء من موضع زاوية دار عقيل الشرقية الشامية، أمرني فحفرت، حتی إذا بلغت باطن الارض ضرب فيها الاوتاد، ثم قال: إن هلكت فادللهم علی هذا الموضع يدفنوني فيه. فلمّا هلك، قلت: ذلك لولده...».
[15]. تاريخ المدينة المنوره، ج١، ص ١١۶.