سمرة بن جندب بن هلال بن حريج بن مرة بن هزن بن عمرو، مکنّي به اباسليمان است. وي در سال دوم يا سوم هجرت مسلماني برگزيده و از آغاز مسلماني نسبت به فرايض بيمبالاتي داشت. درباره شرکت او در غزوات، گزارش روشني در تاريخ ديده نميشود و تقريباً اين بخش، حلقه مفقوده در تاريخ است.
زراره از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) نقل ميکند که فرمودند: سمرة بن جندب درخت خرمايي در باغستان مردي از انصار داشت. خانه انصاري در ابتداي باغ بود و سمره هرگاه ميخواست وارد باغ شود، بدون اجازه ميرفت کنار درخت خرمايش. انصاري تقاضا کرد هر وقت ميخواهي داخل باغ شوي اجازه بگير. سمره به سخن او ترتيب اثر نداد و بدون اجازه وارد ميشد. انصاري به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) شکايت برد و جريان را بيان کرد. حضرت از پي سمره فرستاده و او را از شکايت انصاري آگاه کردند و دستور دادند هر گاه خواستي داخل شوي، اذن بگير. سمره امتناع ورزيد. آن جناب فرمود: پس درخت خود را بفروش. قيمت زيادي هم به وي پيشنهاد کردند. او راضي نشد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) قيمت پيشنهادي را بالا و بالاتر برد، اما او نپذيرفت تا اينکه فرمودند: در مقابل اين درخت، درختي در بهشت برايت ضامن ميشوم. او باز از واگذاري درخت امتناع کرد! پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) به انصاري دستور داد:
اذهَب فَاقلَعها وَ ارمِ بها إليه فإنّه لاضَرَرَ و لاضِرارَ في الاسلامِ.[1]
برو درخت را از جا کنده، در برابرش بينداز که در اسلام زيان و زيان رساندن به ديگران مجاز نيست.
از حديث ضرار، فهميده ميشود که سمرة بن جندب حتي در حال حيات خودش، براي پيامبر(صلی الله علیه و آله) حرمتي قائل نبود؛ زيرا اگر حرمت ميداشت، فرمان ولايي و الهي آن حضرت را عمل ميکرد مطابق آيه کريمه:
(ما آتاکُمُ الرّسولُ فَخُذُوهُ و ما نهاکُمُ عنهُ فَانتَهُوا)(حشر: 7)
آنچه را که پيامبر به شما دستور ميدهد انجام دهيد و از آنچه که بازتان ميدارد، دست نگهداريد.
سمرة بن جندب حتي در دوران خلافت خليفه دوم، به فروش خمر ميپرداخت. مسلم در صحيح خود از قول ابن عباس آورده است که گفت:
بلغ عمر أن سمرة باع خمراً فقال: قاتل الله سمرة ألم يعلم أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: «لعن الله اليهود حرمت عليهم الشحوم أن يأکلوها فحملوها فباعوها».[2]
به عمر خبر رسيد که سمره شراب ميفروشد، پس فرمود: خدا بکشد سمره را، مگر نميداند که پيامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: خدا لعنت کند يهود را، خدا بر آنها فروش پيه را حرام کرد، اما آنها بردند و فروختند!
و نيز از قول عمر اينگونه نقل شده است:
قال عمر بن الخطاب و هو يخطب علی المنبر: لعن الله سمرة بن جندب کان أول من اتجر الخمر في الاسلام و لايحلّ من البيع إلا ما يحلّ أکله.[3]
عمر بن خطاب در حالي که بر منبر بود، گفت: خدا لعنت کند سمرة بن جندب را، او نخستين کسي بود که در اسلام، تجارت خمر کرد و چيزي فروخت که حلال نيست و ممنوع است. و حلال نيست مگر چيزي که خوردنش حلال است.
غزالي در احياءالعلوم مينگارد:
ما ترك الناس الربا بأجمعهم کما لم يترکوا شرب الخمور و سائر المعاصي حتی روي أنّ بعض أصحاب النبي(صلی الله علیه و آله) باع الخمر. فقال عمر: لعن الله فلاناً هو أول من سنّ بيع الخمر.[4]
همه صحابه ربا را ترک نکردند، همچنانکه شرب خمر را و حتي ديگر گناهان را تا آنجا که نقل شده است: بعضي از اصحاب(سمره) شراب فروختند و خريدند.
پس عمر گفت: خدا لعنت کند فلاني را، او نخستين کسي است که سنت بيع شراب را نهاد.
سمرة بن جندب، افزون بر فروش شراب، به دستور معاويه، آياتي را که در فضيلت علي(علیه السلام) آمده بود در شأن ابن ملجم مطرح کرد و رواياتي را به پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت داد که خود، ماجرايي مفصل و از حد نوشتار کنوني خارج است. سمرة بن جندب در کنار خلفا حضوري فعال داشت و در دوران معاويه، فرمانداري بصره مدتي به او وانهاده شد و در آنجا مسکن گزيد و لکن طبق برخي نقلها، از فرمانداري عزل گرديد، مريض شد و به مدينه بازگشت.
سمرة بن جندب نفرين شده پيامبر(صلی الله علیه و آله) است؛ زيرا پيامبر(صلی الله علیه و آله) از اعمال او ناخشنود بوده و نفرينش کردند که خداوند در دنيا نيز او را به آتش بيفکند. او در وجود خود احساس گرما و سوزش و حرارتي شديد ميکرد و همواره سعي ميکرد خود را به
آب سرد بيندازد تا از حرارت بدنش کاسته شود. «کان سمرة يتعالج نفسه بالباردة»[5]؛ «سمره ميخواست خودش را با آب سرد معالجه نمايد».
مرگ سمره در سال 58 يا 59 ه .ق بود. «و نقل ابن أثير. أنّه مات سنة ثمان و خمسين و قيل: سنة تسع و خمسين»[6]؛ «ابن اثير نقل کرده که سمره در سال 58 و گفته شده در سال 59 وفات يافت».
گروهي از مورخان محل دفن وي را بصره دانستهاند؛ اما برخي نظير ابن اثير که زندگي وي را شرح داده، مينويسد: بعد از گرفتار شدنش به مريضي، به مدينه آمد و در مدينه از دنيا رفت و در بقيع مدفون گرديد.[7]
در ميان عالمان و گروههاي اهل سنت، مطلبي مطرح است با عنوان «عدالت صحابه» که با استناد به احاديثي، آن را به عنوان مسألهاي قطعي و مسلم مطرح کردهاند. البته ما درصدد بررسي مستندات روايات و نوع دلالت و محتواي آن نيستيم؛ بلکه تنها در اين زمينه کافي است بدانيم که در قرآن مجيد، برخي از صحابه پيامبر(صلی الله علیه و آله)، منافق شمرده شدهاند و برخي از کساني بودهاند که به پيامبر(صلی الله علیه و آله) آزار ميرساندهاند و نيز پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پيشبيني کردهاند که برخي از اصحاب راه ارتداد پيش خواهند گرفت و... . اما چون گزارشي از سمرة بن جندب ارائه شده، به دو سه نکته از آن اشاره ميکنيم:
1. از مواردي که همه اهل سنت نيز آن را پذيرفتهاند اين است که سمرة بن جندب، شراب فروشي ميکرد و خليفه دوم، به اين جهت از او ناراضي بوده و او را لعن کرده است. پيشتر روايتش را نقل کرديم. اين روايت را محمد بن ادريس شافعي در «السّنن المأثورة» که در دارالنشر بيروت در سال 1406 به چاپ رسيده، در صفحه 283 و 284 نقل کرده است.
ابوبکر عبدالرزاق بن همّام الصنعاني در کتاب «المصنف» خود که در المکتب الاسلامي در بيروت در سال 1403 به چاپ رسيده، در صفحه 8 و 195 نقل کرده است.
احمد بن حنبل در مسند خويش، در جلد اول که در دارالنشر مؤسسه قرطبه مصر به چاپ رسيده، در صفحه 25 نقل کرده و بسياري از عالمان اهل سنت، اين حديث را از متواترات احاديث درباره سمرة بن جندب دانستهاند.
2. اگر بخواهيم به رواياتي مانند: «اَصحابي کالنّجُومِ بأيِّهِمُ اقتَدَيتُمُ اهتَدَيتُم» تمسک کنيم، بايد کساني که به اقتداي افرادي نظير سمرة بن جندب، شراب فروشي را پيشه کنند، باعث هدايتشان باشد در حالي که پيامبر(صلی الله علیه و آله)، به شدت با آن مخالفت کرد و قرآن کريم، استعمال و ساخت و فروش خمر را مطلقاً حرام دانسته و اين از مسلمات فقه اهل سنت نيز ميباشد.
3. آيا هر کس که پيامبر(صلی الله علیه و آله) را ديده و آن حضرت را ملاقات کرده، ميتوان صحابي شمرد؟ چون اهل سنت در تعريف صحابي نکات متناقض و حتي ضد اصول بيان کردهاند.
محمد بن اسماعيل بخاري(امام بخاري) در صحيح بخاري(أصح الکتاب بعد القرآن عند السنّة) در باب فضائل اصحاب النبي(صلی الله علیه و آله)، در تعريف صحابه چنين مينگارد:
و من صحب النبي(صلی الله علیه و آله) أو رآه من المسلمين فهو من أصحابه.[8]
صحابي رسول الله(صلی الله علیه و آله) کسي است که همراه و همنشين پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوده يا درحاليکه مسلمان بوده، او را ديده است.
با توجه به اين حديث و چنين تعريفي از صحابه، بايد تمام منافقين، نظير عبدالله بن اُبي و تمام کساني که پيامبر(صلی الله علیه و آله) در حيات خودشان از آنها ناخشنود بودند و پيامبر(صلی الله علیه و آله) از آنها درد دلها کرده، بايد جزو صحابه باشند که اين نکته با هيچ برهان عقلي قابليت اثبات و تأييد ندارد.
در حديث «أصحابي کَالنُّجُومِ بِأيِّهِمُ اقتَدَيتُمُ اهتَدَيتُم» اهل سنت و علماي بزرگي از آنان مناقشه کردهاند. ابن تيميه مينويسد: «اين حديث ضعيف است. علماي علم حديث آن را تضعيف کردهاند».[9]
از ناحيه افراد زيادي از عالمان اهل سنت؛ مانند بزّار، رجالشناس بزرگ اهل سنت، دارقطني، ابن قيم جوزي، حمزة الجزري و بسياري ديگر، مفاد اين حديث را مورد مناقشه و تضعيف قرار دادهاند.
[1]. الايضاح، فضل بن شاذان النيسابوري، تحقيق جلالالدين الحسيني الارموي، بينا، بيتا، ص543.
[2]. المأثورة، محمدبن ادريس الشافعي، السنن دارالمعرفة، بيروت، 1406ه .ق، عبدالمعطي مقلجي، ص284.
[3]. الايضاح، ص66.
[4]. احياء علوم الدين، محمدبن محمد غزالي، ج1، ص1207، دار احياء التراث العربي، بيروت، بيتا.
[5]. اسدالغابة في معرفة الصحابة، ج7، ص377.
[6]. همان، ص378.
[7]. همان، ص380.
[8]. صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، نشر دارالفکر، بيروت، 1401ه .ق، ص188.
[9]. منهاج السنّة، ابن تيميه، دارالکتب العلمية، بيروت، 1988م، ج4، ص293.