• صفحه اصلی
  • تاریخچه
  • مدفونین
    • ائمه اطهار (علیهم السلام)
    • صحابه پيامبر(ص)
    • وابستگان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)
    • همسران پيامبر(ص)
  • کتابشناسی
  • مقالات
  • تصاویر
  • نگاره‌ها
  • ادبیات
  • چندرسانه‌ای
    • فیلم
    • موشن‌گرافی
  • نقشه
  • درباره ما
/ جنت البقیع / مدفونین در بقیع / همسران پيامبر(ص) / عايشه، دختر ابو‌بکر ‌بن ابي‌قحافه
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تاريخ : 1398/10/25 | بازدید : 730
نویسنده : علی اکبر نوایی

عايشه، دختر ابو‌بکر ‌بن ابي‌قحافه

پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از وفات حضرت خديجه(علیها السلام)، با وساطت خوله بنت حکيم بن اوقص، همسر عثمان بن مظعون و با خواست پدرش ابوبکر، عايشه را با مهريه چهارصد درهم، به عقد خود در آورد.

عايشه، دختر ابي‌بکر بن ابي‌قحافة‌ بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن مرّة بن کعب ابن لؤي، ملقّب به «اُم‌المؤمنين» و مادرش رومان، دختر عامة بن عويمر است.
وي در سال چهارم بعثت در مکه از مادرش رومان، در خانه ابي‌بکر بن ابي‌قحافه، متولد شد.

عايشه و مسلماني

عايشه در خانه ابوبکر، با آيين مسلماني آشنا گرديد و طبق قاعده، به سنت مسلماني نشو و نما يافت و بر اين اساس با رويکرد مسلماني متولد گرديد و اسلام را با علاقه‌اي دروني، آيين خود قرار داد.

ازدواج پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با عايشه

به گفته و نقلي که از خود عايشه وجود دارد، پيامبر(صلی الله علیه و آله) با ايشان در سال دهم بعثت، ازدواج کرده‌اند. البته زندگي رسمي عايشه با آن حضرت هشت يا ده ماه پس از هجرت، در ماه شوال، در مدينه آغاز گرديد.

پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيش از هجرت در ماه شوال، عايشه را به عقد خود درآورد و خانه‌اي را با اساس‌البيت که در حدود پنجاه درهم قيمت داشت صداقش قرار داد و ده ماه پس از هجرت به مدينه، زفاف انجام گرديد.[1]

پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از وفات حضرت خديجه(علیها السلام)، با وساطت خوله بنت حکيم بن اوقص، همسر عثمان بن مظعون و با خواست پدرش ابوبکر، عايشه را با مهريه چهارصد درهم، به عقد خود در آورد و چنان‌که اشاره شد زندگي رسمي آن حضرت با عايشه، پس از هجرت به مدينه و هشت ماه يا ده ماه توقف در آن شهر، آغاز گرديد.

عايشه در خانه پيامبر(صلی الله علیه و آله)

عايشه، تا هنگام رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله)، در کنار او و در خانه‌اش بود و دوران پرنشاط زندگي‌اش را در کنار آن حضرت سپري کرد. شاهد نزول آيات فراوان وحي بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) و شاهد حوادث، رنج‌ها، تلاش‌ها، کاميابي‌ها و ناکامي‌‌هاي فراوان مسلمانان و در رأس آنها، پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله) بوده است.

عايشه، راوي احاديث نبوي

طبق معمول، عايشه با ذهن بازي که داشته و شاهد حوادث فراوان بوده و چند سالي را در مجالست و همنشيني پيامبر(صلی الله علیه و آله) سپري کرده، احاديث فراواني را از آن حضرت، هم شنيده و هم نقل کرده است. براي نمونه، چند حديث را از او نقل مي‌کنيم:

1. «هرگاه پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) از سفر مي‌آمد، زير گلوي فاطمه را مي‌بوسيد و مي‌فرمود: بوي بهشت را از وجود او استشمام مي‌کنم».

2. پيامبر فرمودند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَا‌ها فَقَدْ آذَانِي»؛ «فاطمه پاره تن من است، هرکه او را آزار دهد، مرا آزرده است».

3. «از پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم که مي‌فرمود: علي بن ابي‌طالب بهترين افراد بشر است. هرکس مقام و منزلت او را ناديده بگيرد، راه کفر و الحاد را پيشه کرده است».

ابن سعد، بخاري، ذهبي وحاکم نيشابوري نوشته‌اند: عايشه ‌گويد حضرت زهرا(علیها السلام) هنگام رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيش آن حضرت رفت و پيامبر به وي چيزي گفت که فاطمه گريان شد و سپس چيزي فرمود که اين بار حضرت زهرا خندان شد! عايشه مي‌افزايد: دليل اين کار را از وي جويا شدم. حضرت فاطمه در اين هنگام گفت: راز رسول الله را فاش نمي‌کنم. بعد از رحلت حضرت رسول، بار ديگر همان پرسش را تکرار کردم، فاطمه(علیها السلام) در پاسخ گفت: پيامبر فرمود: جبرئيل هر سال يک بار بر من نازل مي‌شد تا قرآن را عرضه کند، ولي امسال دو بار نازل شد؛ چرا که مرگم نزديک است! من از اين سخن گريستم. حضرت پرسيدند: چرا گريه مي‌کني؟ «أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ أَوْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الأُمَّةِ؟»[2]؛ «آيا راضي نيستي که سرور زنان امت من يا سرور زنان عالم باشي؟».

ابن حجر عسقلاني در مسند خود 1081 حديث از عايشه گرد آورده که به «مسند عايشه» معروف گرديده است. احاديث گردآمده در اين مجموعه از ابن حجر، بر پايه مسند احمد بن حنبل و فرزندش عبدالله فراهم آمده است. ترتيب روايات براساس ترتيب الفبايي نام راويان از عايشه مي‌باشد. اين اثر از جهت موضوعي چنان‌که در فهرست پايان کتاب آمده، شامل تمامي ابواب فقه و ساير معارف است.[3]

و از اين نوع جمع‌آوري‌‌ها فراوان است؛ مانند موسوعة امّ ‌المؤمنين، عبدالصبور شاهين يا مانند الاجابة لايراد ما استدرکته عايشة علي الصحابة، الزرکشي، دمشق، مطبعة الهاشمية، 1939م. که نود حديث را از عايشه آورده که بر سي تن از صحابه ايرادات بزرگي را وارد کرده و آنها را توبيخ نموده است.

در هرحال، نوع زندگي عايشه و مدّت 10 سال را که در حضور پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوده، نمي‌توان انکار کرد و از نظر دور داشت که بايستي روايات فراواني را نقل نموده باشد و چنين هم هست.

تنزيه عايشه در قرآن در جريان افک

از داستان‌‌هايي که در آيات 11 تا 16 سوره نور آمده، داستان پر ماجراي افک است(يعني تهمت ناروا به عايشه امّ ‌المؤمنين) که از سوي منافقان اين تهمت زده شد که در نتيجه، قرآن مجيد، عايشه، همسر پيامبر گرامي اسلام را پاک و منزّه شمرده، اصل ماجرا از ديدگاه اهل‌سنت و شيعه چنين است.

از ديدگاه اهل‌سنت

عايشه گويد: هرگاه پيامبر(صلی الله علیه و آله) مي‌خواست عازم سفري شود، در ميان همسران خود قرعه مي‌انداخت پس به نام هرکس که مي‌افتاد او را با خود مي‌برد. در جنگ بني‌المصطلق که در سال پنجم هجرت رخ داد، قرعه به نام من افتاد، من با پيامبر همراه شدم. چون آيه حجاب نازل شده بود، در هودجي پوشيده بودم، جنگ به پايان رسيد و ما بازگشتيم، من در بازگشت در هودجي بودم و صفوان شترم را مي‌راند و اين موجب شد تا عبدالله بن ابي‌سلول ما را به تهمتي بزرگ متهم کند. وارد مدينه که شديم، مردم پيرامون آن تهمت سخن مي‌گفتند، يک ماه در بستر بيماري افتادم، پيامبر در اين يک ماه به من بي‌اعتنا بود، اين بي‌اعتنايي رنجم مي‌داد. گاه مي‌آمد و سلامي مي‌کرد و گاه مي‌گفت: «كَيْفَ تِيكُمْ» جريانت چگونه است؟ و برمي‌گشت. اين سخن پيامبر مرا بيشتر نگران مي‌کرد. اما نمي‌دانستم چه نسبت زشتي به من داده‌اند. شبي مادر مسطح را ديدم، گفت: هلاک باد مسطح! گفتم: چرا؟ آيا مردي را که در جنگ بدر شرکت کرده دشنام مي‌دهي؟ مادر مسطح گفت: آيا ساده و بي‌اهميت مي‌شماري تهمتي را که به تو زده‌اند؟ گفتم چه تهمتي؟ ماجرا را گفت و گفت: اولين بار اين تهمت را مسطح براي من نقل کرده، با شنيدن اين خبر، مريضي‌ام شدت يافت، به پيامبر عرض کردم:

أَتَأْذَنُ لِي أَنْ آتِيَ أَبَوَيَّ... فَأَذِنَ لِي رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) فَجِئْتُ أَبَوَيَّ فَقُلْتُ لأُمِّي، يَا أُمَّتَاهْ! مَا يَتَحَدَّثُ النَّاسُ؟ فَقَالَتْ أَيْ بُنَيَّةُ هَوِّنِي عَلَيْكِ فَوَاللهِ لَقَلَّمَا كَانَتْ امْرَأَةٌ قَطُّ وَضِيئَةً عِنْدَ رَجُلٍ يُحِبُّها وَ لَها ضَرَائِرُ إِلاَّ كَثَّرْنَ عَلَيْها قَالَتْ: قُلْتُ سُبْحَانَ اللهِ أَوَقَدْ تَحَدَّثَ النَّاسُ بِهَذَا قَالَتْ فَبَكَيْتُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ حَتَّی أَصْبَحْتُ لاَ يَرْقَأُ لِي دَمْعٌ وَلاَ أَكْتَحِلُ بِنَوْمٍ ثُمَّ أَصْبَحْتُ أَبْكِي... .[4]

آيا اجازه مي‌دهيد به خانه پدرم بروم؟ پيامبر به من اجازه دادند. نزد پدر و مادرم رفتم. به مادرم گفتم: مردم چه مي‌گويند؟ مادرم گفت: نگران مباش، زني را که شوهرش او را دوست دارد، هووهايش زياد نسبت به او تهمت مي‌زنند، تا صبح گريستم و چشمم به خواب نرفت و... .

و بالأخره اهل سنت، نقل مي‌کنند که در اين جريان، آيات 11 تا 17 سوره نور نازل شد و امّ ‌المؤمنين عايشه، تنزيه گرديد.

آيات افک از ديدگاه شيعه

نقل شيعه در مورد آيات افک، همسويي کامل و دقيقي با روايات اهل سنت دارد و تمام بزرگان و عالمان شيعه، عايشه را منزّه از تهمت ناروايي که به وي، به عنوان «امّ المؤمنين و همسر پيامبر گرامي اسلام» زده‌اند، مبرا کرده و او را پاک مي‌دانند؛ چنان‌که صريح آيات کريمه قرآن است. البته داستان افک را برخي از شيعيان درباره ماريه دانسته‌ و گفته‌اند که اين واقعه اصلاً درباره عايشه نيست تا خداي ناخواسته اتهامي به ايشان وارد شود. ما براي پرهيز از اطناب و تفصيل، از نقل ماجرا خودداري مي‌کنيم.

تنزيه عايشه از سوي شيعه

عموم شيعيان عايشه را منزه شمرده و تهمت ياد شده را مردود مي‌دانند و معتقدند که اهانت به ايشان حرام است و دامن وي را از چنين نسبت‌‌هايي مبرا شمرده‌اند. علماي بزرگ شيعه بر اين عقيده‌اند که تهمت به هر يک از زنان پيامبر(صلی الله علیه و آله)، از جمله عايشه حرام است. جا دارد در اين مورد به فتواي رهبر معظم انقلاب اسلامي،
حضرت آيت الله خامنه‌اي اشاره ‌شود.

وقتي فردي به نام ياسر الحبيب، طلبه جوان کويتي سخنان توهين‌آميزي را نسبت به عقايد برادران اهل سنت مطرح ساخت، اين ماجرا باعث شد که برخي از مقام معظم رهبري استفتا کنند و نظر ايشان را جويا شوند. فردي که استفتا نموده، از معظم‌له خواسته است که نظرشان را در اين زمينه مرقوم فرمايند و معظم له اين‌گونه مرقوم فرموده‌اند:

اهانت به نماد‌هاي برادران اهل سنت؛ از جمله اتهام‌زني به همسر پيامبر اسلام(عايشه) حرام است. اين موضوع، شامل زنان همه پيامبران به ‌‌ويژه سيد الأنبيا،
پيامبر اعظم، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) مي‌شود.[5]

البته ناگفته نماند که ياسر الحبيب، علاوه بر عقايد برادران اهل سنت، به عقايد شيعه هم اهانت کرده است، به خصوص به تقيه که مورد وفاق عقايد شيعي است تاخته و آن را مانع بزرگي بر سر راه پيشرفت اسلام دانسته است. چنين مي‌نمايد که اين فرد، خود مشکوک است و ظاهراً از دشمنان تأثير مي‌گيرد.

نگاهي به آيات افک

(إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَ الَّذي تَوَلَّی كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظيمٌ)(نور: 11)

مسلّماً كساني كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند، گروهي(متشكّل و توطئه‏گر) از شما بودند اما گمان نكنيد اين ماجرا براي شما به زيان شما است، بلكه خير شما در آن است. آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهي كه مرتكب شدند، دارند و از آنان كسي كه بخش مهم آن را بر عهده داشت، عذاب عظيمي براي اوست!

(لَوْ لاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ)(نور: 12)

چرا هنگامي که اين تهمت را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به کسي که از خودشان بود، گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغ بزرگ آشکاري است.

(لَوْ لا جاءُو عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ)(نور: 13)

چرا چهار شاهد بر آن نياورند و هنگامي که گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويان‌اند.

(وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ)(نور: 14)

و اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت، شامل حال شما نمي‌شد، به‌خاطر اين گناهي که کرديد عذاب سختي به شما مي‌رسيد.

و در آخر قرآن کريم مي‌فرمايد:(يَعِظُكُـمُ اللهُ أَنْ تَعُـودُوا لِمِثْلِـهِ أَبَـداً إِنْ كُنْـتُمْ مُؤْمِنِينَ)؛ «خداوند اندرزتان مي‌دهد که اگر ايمان داريد، هرگز چنين کاري را تکرار نکنيد».(نور: 17)

البته در تاريخ، حوادث فراواني درباره عايشه، بعد از رحلت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نقل شده که براي پرهيز طول کلام، از آن خودداري مي‌کنيم.

پاسخ به نداي الهي و دفن در بقيع

ابن خلکان مي‌نويسد: «عايشه در زمان سلطنت معاويه، در سال 58 هجري و در سن 67 سالگي در گذشت و در بقيع مدفون گرديد».[6]

عايشه، همچون پدرش ابوبکر شبانه به خاک سپرده شد.

امام بخاري و غير او، به سندي اشاره مي‌کنند که براساس آن، عايشه اُم‌ّ المؤمنين به عبدالله بن زبير وصيت کرد؛ «ادْفِنِّي مَعَ صَوَاحِبِي بِالبَقِيعِ».[7]

حاکم در المستدرک به نقل از هشام‌ بن عروه مي‌نويسد: «مادر مؤمنان در شب روز سه‌شنبه درگذشت و ابوهريره برجنازه‌اش نماز گزارد».[8]


[1]. پيغمبر و ياران، ج4، ص63.

[2]. سير اعلام النبلاء، ج2، ص130؛ مستدرک، حاکم، ج1، ص151.

[3]. ر.ک: مسند عايشه، ابن حجر عسقلاني، تحقيق: ابومطيع عطاء ابن عبدالله عبدالغفار، مکتبة النساء، قاره، 1416ه‍ .ق/ 1995م، ص1.

[4]. المستدرک علي الصحيحين، ج4، ص476.

[5]. استفتاء از مقام معظم رهبري، 1390ه‍ .ش.

[6]. وفيات، ابن خلکان، ج3، ص16.

[7]. المستدرک علي الصحيحين، ج4، ص4.

[8]. همان، ص5.

مـنـبـع: آرمیدگان در بقیع، نوشته علی اکبر نوایی، تهیه شده در پژوهشکده حج و زیارت، نشر مشعر، ۱۳۹۵.
علی اکبر نوایی
مـنـبـع:
تــــازه هــــا
  • ماريّه قبطيّه
  • رمله (اُم حبيبه) دختر ابوسفيان
  • جويريه
  • زينب بنت جحش
  • حفصه، دختر عمر بن خطاب
  • عايشه، دختر ابو‌بکر ‌بن ابي‌قحافه
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • حفصه، دختر عمر بن خطاب
  • صفيه دختر حُيَيّ بن اَخطب
  • ام سلمه
  • زينب بنت جحش
  • سوده بنت زمعة بن قيس
  • ميمونه، دختر حارث الهلاليّه
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: hajj.ziyarat@gmail.com
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • پژوهشکده حج و زیارت
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • هیئت علمی و کارشناسان
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • اطلاعیه و فراخوان ها
  • نقشه سایت

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • بقیع
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • لیست همه پیوندها