محمّد تقى براتى در سال 1320 هجرى شمسى در شهر قم در خانوادهاى روحانى ديده به جهان گشود. پدرش مرحوم حجة الاسلام شيخ مهدى براتى در كسوت روحانيت و به كار وعظ و تبليغ اشتغال داشت.[1]
***
بهشت روى زمين است گلستان بقيع | فراز عرش برين است آستان بقيع | |
گرت هواست كه تسبيح قدسيان شنوى | بيا به محفل پرسوز عاشقان بقيع |
***
آتش از دل زبانه مىگيرد | طفل اشكم بهانه مىگيرد | |
دل به شوق بقيع بيمار است | عاشقى دورمانده از يار است | |
هر نفس مىكند به ديده مقام | جلوه تربت چهار امام | |
پرسوجو مىكند دل زارم | دل شيدايى گرفتارم | |
با محبّان و عاشقان بقيع | پر گشايد در آسمان بقيع | |
گه نظر جانب حرم دارد | گاه سر را به جيب غم دارد | |
دل من در سكوت مىميرد | بسكه، امشب بهانه مىگيرد | |
شده يلدا دوباره مهمانش | ديده كرده ستاره بارانش | |
نكند بينوا كباب شود | قطره قطره چو شمع آب شود | |
بگذاريد تا درى بزنم | به جگر سوخته سرى بزنم | |
آه جانسوز و ماتمى دارد | دل شيدايىام غمى دارد | |
خواب و راحت به خويش كرده حرام | سوزد از غربت بقيع مدام | |
پرسد از من كجاست بقعه نور | قبر زهرا چرا بود مستور | |
پاسخش در سرشك من پيداست | كاين مصيبت هميشه جانفرساست | |
اى «براتى» بساز با دل زار | ليك از دست دامنش مگذار |
[1] برقعى، محمد باقر، سخنوران نامى معاصر ايران، 12جلد، نشر خرم - ايران - قم، چاپ: 1، 1373 ه.ش.