خواندن روضهات از بس که جگر میخواهد
کار هر بیهنری نیست، هنر میخواهد
یا کریمی به تمنای کریمی که تویی
پرشکسته به بقیع آمده، پر میخواهد
ابرها روی مزارت دلشان میگیرد
باد هم از سر کوی تو خبر میخواهد
گرچه بینور و چراغ است مزار تو، ولی
شب ماتمزدگان از تو سحر میخواهد
ای وجودت همه اکسیر! نفهمیده تو را
یارت از دشمن اگر کیسۀ زر میخواهد
حرز بازوی پسر داشت نشان از اینکه
سرفرازی همه جا اذن پدر میخواهد
صحبت از عاشقی قاسم و عبدالله است
صحبت از وادی عشق است که سر میخواهد
روضهات با جگر و تشت فقط کامل نیست
روضهات بیکسی و کوچه و در میخواهد
این غزل نذر غریبی بقیع تو شده
شاعرش از کرمت، نیم نظر میخواهد