زخمهایی که به تشییع تنت آمدهاند
همچو گلبوسه به دشت کفنت آمدهاند
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک» چرخزنان
به طواف تو و عطر بدنت آمدند
بادها «مست و غزلخوان و صراحی در دست»
سمت گیسوی شکن در شکنت آمدهاند
کاتبان چشم به هرم نفست دوختهاند
پی یک جرعه ز جام سخنت آمدهاند
یا کریمان نگاهم به امیدی که مگر
بشنوند آیۀ نور از دهنت آمدهاند
چشم وا کن نفس صبح! که کنعانیها
مست از عطر خوش پیرهنت آمدهاند
بعد از این رو به که آرند فقیرانی که
به سراغ تو و خلق حسنت آمدهاند
خون جگر، جامهدران، آهکشان، آنهایی
که به خونخواهی پرپر زدنت آمدهاند
تو غریبی ولی یک روز جهان میبیند
شیعیان سینهزنان تا وطنت آمدهاند
توبه هر لحظه قبول است، بگو برگردند
تیرهایی که به تشییع تنت آمدهاند