چشمهای تو عین الیقین بود
ردّ پایت صراط المبین بود
مقصد و مبدأت عرش اعلی
خا کبوست زمان و زمین بود
لطف تو بیشتر از توقع
سهم تو کمتر از خوشهچین بود
باز با اسم تو گریه کردم
اشک با نامت از بس عجین بود
آن کریمی که زخم زبان خورد
آن امیری که تنهاترین بود
خنجر جهل سایه به سایه
در پی قتل تو در کمین بود
عاقبت ریخت زهر خودش را
همسرت مار در آستین بود