آهای خندهکنان شام! شناختید کنون مرا؟
أنا ابن مکة و المنی، أنا ابن زمزم و الصفا
منم که جد بزرگ من، قریش بندۀ علم اوست
که سنگ را به مقام خود، گذاشت در وسط ردا
أنا ابن خیر من ائتزر... أنا ابن خیر من انتعل
أنا ابن خیر من ارتدی... أنا ابن خیر من احتفی
همان که در شب بسترش، گشوده شد سوی حق پرش
أنا ابن من حمل علی ال... براق لیلا فی الهوا
أنا ابن هاجر هجرتین... أنا ابن بایع بیعتین
أنا ابن عشق، که فرق او میان مسجد شد دو تا
منم که زادۀ کوثرم، منم که پهلوی مادرم
شکست پشت دری که سوخت، أنا ابن سیدة النسا
منم سلالة آن کسی که گفت «حیّ علی الصلوة»
همان که با لب تشنه کرد نماز را سرِ نی به پا
منم که زینت عابدین، منم که وارث علم و دین
آهای خندهکنان شام! شناختید کنون مرا؟