گواه صادق و معصوم کربلا بودی
میان معرکه در متن ماجرا بودی
هنوز مانده ستمهای کوفه در ذهنت
به کوچه کوچۀ آن شهر آشنا بودی
عبور کردهای از آستانۀ آتش
تویی که شاهد تاراج خیمهها بودی
شنیدهام که به همراه کودکان آن شب
میان دشت مغیلان برهنه پا بودی
و کودکانه به خاطر سپردهای آن را
شبی که در تب شنزارها، رها بودی
چه میگذشت در آن گیر و دار در ذهنت
دمی که شاهد مرگ بنفشهها بودی
حسین بود که عباس را صدا میکرد
درست شاهد مرگ دو ناخدا بودی
میان آن همه طوفان که میوزید آن روز
میان آن همه اندوه، مبتلا بودی
خدا همیشه به مردم تو را نشان میداد
تو بازماندۀ طوفان کربلا بودی